وظایف حاکمان (قرآن)مسئولیتپذیری و نظارت، از جمله وظایف حاکمان دربرابر کارگزاران و زیردستانشان است. حاکمان باید بر کارگزاران و بازدید از نیروهای تحت فرمان نظارت داشته باشند. ۱ - مسئولیتپذیریحاکمان نسبت به اعمال زیردستان خود مسئول هستند: •• «اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى»؛ «به سوى فرعون برويد؛ که طغیان کرده است!». ۱.۱ - تفسیر آیه۱.۱.۱ - نخستین برخورد با فرعون جباراکنون که همه چیز روبهراه شده، و تمام وسایل لازم در اختیار موسی قرار گرفته، او و برادرش هارون را هر دو با هم مخاطب ساخته میگوید: (تو و برادرت با آیات من که در اختیارتان گذارده ام بروید) (اذهب انت و اخوک بایاتی). آیاتی که هم شامل دو معجزه بزرگ موسی میشود، و هم سایر نشانههای پروردگار و تعلیمات و برنامههایی که خود نیز بیانگر حقانیت دعوت اوست، بهخصوص اینکه این تعلیمات پر مغز به وسیله مردی که ظاهرا قسمت عمده عمرش را به چوپانی پرداخته، اظهار میشود. و برای تقویت روحیه آنها و تأکید بر تلاش و کوشش هرچه بیشتر، اضافه میکند (در ذکر و یاد من و اجرای فرمانهایم سستی به خرج ندهید) (و لا تنیا فی ذکری). چراکه سستی و ترک قاطعیت تمام زحمات شما را بر باد خواهد داد، محکم بایستید و از هیچ حادثهای نهراسید، و در برابر هیچ قدرتی، سست نشوید. بعد از آن، هدف اصلی این حرکت و نقطهای را که باید به سوی آن جهتگیری شود، مشخص میسازد و میگوید (به سوی فرعون بروید؛ چراکه او طغیان کرده است) (اذهبا الی فرعون انه طغی). عامل تمام بدبختیهای این سرزمین پهناور اوست، و تا او اصلاح نشود، هیچ کاری ساخته نیست؛ چراکه عامل پیشرفت یا عقبافتادگی، خوشبختی یا بدبختی یک ملت، قبل از هر چیز، رهبران و سردمداران آن ملت است و لذا باید هدفگیری شما قبل از همه به سوی آنها باشد. درست است که هارون در آن موقع در آن بیابان حاضر نبود، و به طوری که مفسران گفتهاند خداوند او را از این ماجرا آگاه ساخت و او به استقبال برادرش موسی برای انجام این مأموریت به بیرون مصر آمد؛ ولی به هر حال هیچ مانعی ندارد که دو نفر مخاطب قرار گیرند و مأموریت برای انجام کاری پیدا کنند، در حالی که تنها یکی حاضر باشد و در تعبیرات فارسی روزانه نیز از این نمونه بسیار داریم، مثل اینکه میگوییم: (تو و برادرت که فردا از سفر میآید، نزد من آیید). •• «فَأْتِيَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاكَ بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكَ وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى»؛ «به سراغ او برويد و بگوييد: «ما فرستادگان پروردگار تویيم! بنىاسرائيل را با ما بفرست؛ و آنان را شکنجه و آزار مکن! ما نشانه روشنى از سوى پروردگارت براى تو آوردهايم! و درود بر آن کس باد که از هدایت پيروى مىکند!». ۱.۲ - بررسی تفسیری آیهدر این جمله امر و دستور به رفتن نزد فرعون تجدید شده، البته بعد از آنکه آن دو جناب را با وعده حفظ و نصرت تأمین داده، چیزی که هست در این امر مجدد رسالت آن دو را کاملا بیان فرموده است، و آن این است که نزد وی روند، و او را به ایمان و رفع ید از عذاب بنیاسرائیل دعوت نموده، پیشنهاد کنند که بنیاسرائیل را رخصت دهد تا با آن دو جناب به هر جا خواستند بروند. ۱.۲.۱ - نکاتنکات و دقایقی که در اوامر خداوند به موسی و هارون درباره رفتن نزد فرعون و دعوت او به کار رفته است در این بیان و گفتوگوی با فرعون هر جا که وجهه سخن دگرگون شده، همان دستور قبلی به مقتضای تناسب مقام تکرار شده، مثلا بار اول فرمود: (نزد فرعون برو که او طغیان کرده است) بار دوم که بعد از درخواستهای موسی (علیهالسلام) بود چنین تکرار کرد که: (تو و برادرت نزد فرعون شوید که او طغیان کرده است)، بار سوم که موسی اظهار خوف کرد و خدای تعالی تأمینش داد، چنین تکرار فرمود: (نزد او شوید و بگویید...) که در این نوبت تفصیل جزئیات وظایفی را که دارند بیان نمود. پس در جمله (فاتیاه فقولا انا رسولا ربک) مأمور شدهاند خود را به عنوان فرستاده پروردگار وی به وی معرفی کنند، و در جمله (و السلام علی من اتبع الهدی...) مأمور شدهاند وی را به بقیه اجزای ایمان بخوانند. و اما جمله (فارسل معنا بنیاسرائیل) تکلیفی است فرعی و متوجه شخص فرعون. و در جمله (قد جئناک بایه من ربک) برای اثبات رسالتشان استناد به حجت نمودهاند و اگر کلمه (آیت) را نکره آورد، خواست تا از عدد آیت سکوت کرده باشد و نیز به عظمت امر آن آیت، و وضوح دلالتش بر رسالت اشاره کرده باشد. و جمله (و السلام علی من اتبع الهدی) به منزله تحیت خداحافظی است که در عین حال اشاره به این است که دیگر حرفی نداریم، رسالت ما همین است که گفتیم، و نیز خلاصه محتوای دعوت دینی را بیان میکند که دامنه سلامت تمام افرادی را که هدایت و سعادت را پیروی میکنند شامل میشود و چنین افرادی در مسیر زندگی به هیچ مکروهی بر نمیخورند نه در دنیا و نه در عقبی. جمله (انا قد اوحی الینا ان العذاب علی من کذب و تولی) در مقام تعلیل جمله قبل خودش است که حاصل هر دو چنین میشود: اینکه تنها بر پیروان هدایت سلام کردیم، برای این بود که خدای سبحان به ما وحی کرده بود که (عذاب) که ضد (سلام) است سرنوشت بدون استثناء کسانی است که آیات خدا و یا دعوت حق را که همان هدایت است تکذیب کنند و از آن روی گردان شوند. و در سیاق دو آیه این معنا به خوبی به چشم میخورد که در عین اینکه رسالت آن دو را بیان نموده سلطنت فرعون و آنچه از زخارف که وی بدان میبالی دو تظاهر به کبریا مینمود به هیچ گرفته و خوار شمرده است؛ مثلا خدای سبحان به آن دو بزرگوار میفرماید: (فاتیاه) و نمیفرماید: (اذهبا الیه) چون اگر این دو تعبیر را بخواهیم به فارسی ترجمه کنیم تقریبا ترجمه اولی (بروید پهلویش) و ترجمه دومی (بروید نزد وی) میشود و معلوم است که دومی در جایی به کار میرود که طرف دارای مقامی منیع باشد و شخص رسول خدمتش یا حضورش برود، به خلاف اولی که رسول میتواند چسبیده به او بنشیند و تماس نزدیکتری پیدا کند و اگر سلطنت پادشاه مصر و معبود قبطیان که دسترسی به دربارش کار بسیار دشواری بوده رعایت میشد، جاداشت بفرماید ((اذهبا الیه) ولی نفرمود. دیگر اینکه فرمود: (فقولا) و نفرمود: (فقولا له - به او بگویید) چون خواست او را داخل انسان حساب نکند و اعتنایی به شأن وی ننماید و نیز فرمود: (انا رسولا ربک) و (بایه من ربک)، و دو بار به گوشش نواختند که تو آنطور که ادعا میکردی (انا ربکم الاعلی) نیستی، بلکه بنده و مربوب ربی هستی. و نیز فرمود: (و السلام علی من اتبع الهدی) و نفرمود: (سلام بر تو اگر هدایت را دنبال کنی)؛ همچنانکه در جمله مقابلش نیز اعتنایی به وی نکرد و به طور کلی فرمود: (ان العذاب علی من کذب و تولی - عذاب سرنوشت هر کسی است که تکذیب کند و اعراض نماید) همه اینها را اگر به دقت در نظر بگیریم، مناسبتر است با لحن جمله (لا تخافا اننی معکما اسمع و اری) و نکتهای که از آن استفاده میشود؛ زیرا از آن کمال احاطه و عزت و قدرتی برمیآید که هیچ نیرویی تاب مقاومت در برابرش را ندارد، (آری در دعوت به عبودیت و ربوبیت چنین خدایی مناسب تر همان است که فرعونها بیمقدار و به هیچ گرفته شوند). اما این تعبیرات در عین حال که بیمقداری و بیارزشی فرعون را میرساند، اولاً هیچگونه خشونتی نداشته و از نرمی و ملایمت که قبل از این موسی را بدان امر میکرد، بیرون نشده است، و ثانیاً سخن حق را به گوش فرعون رسانیده، بدون اینکه تملق کرده و از سلطنت باطل فرعون و عزت دروغیش مرعوب شده باشد. ۱.۲.۲ - نکتهروشن است که فرعون، شخصاً به شکنجه بنیاسرائیل اقدام نمیکرده؛ بلکه مأموران وی این کار را انجام میدادند؛ ولی چون فرعون حاکم آنان بوده، حضرت موسی (علیهالسلام) عمل شکنجه را به او نسبت داده که نشاندهنده مسئولیت هر حاکمی نسبت به اعمال زیردستانشان است. ۲ - نظارتنظارت بر کارگزاران و بازدید از نیروهای تحت فرمان، از وظایف حاکمان است: •• «وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ»؛ «(سليمان) در جستوجوى آن پرنده (= هدهد) برآمد و گفت: «چرا هدهد را نمىبينم، يا اينکه او از غايبان است؟!». ۱.۱ - تفسیر آیه۲.۱.۱ - داستان هدهد و ملکه سبادر این قسمت از آیات به فراز دیگری از زندگی شگفتانگیز سلیمان اشاره کرده، و ماجرای هدهد و ملکه سبا را بازگو میکند. نخست میگوید: سلیمان هدهد را ندید، و در جستوجوی او برآمد (و تفقد الطیر). این تعبیر به وضوح بیانگر این حقیقت است که او به دقت مراقب وضع کشور و اوضاع حکومت خود بود و حتی غیبت یک مرغ از چشم او پنهان نمیماند!. بدون شک منظور از پرنده در اینجا همان هدهد است؛ چنانکه در ادامه سخن، قرآن میافزاید، سلیمان گفت: چه شده است که هدهد را نمیبینم (و قال ما لی لا اری الهدهد). یا اینکه او از غائبان است (ام کان من الغائبین). در اینکه سلیمان از کجا متوجه شد که هدهد در جمع او حاضر نیست؟ بعضی گفتهاند به خاطر این بود که به هنگام حرکت کردن او، پرندگان بر سرش سایه میافکندند، و او از وجود روزنهای در این سایبان گسترده از غیبت هدهد آگاه شد. و بعضی دیگر مأموریتی برای هدهد در تشکیلات او قائل شدهاند، و او را مأمور یافتن مناطق آب میدانند، و به هنگام نیاز به جستوجوگری برای آب او را غایب دید. به هر حال این تعبیر که ابتدا گفت: من او را نمیبینم، سپس افزود یا اینکه او از غائبان است، ممکن است اشاره به این باشد که آیا او بدون عذر موجهی حضور ندارد و یا با عذر موجهی غیبت کرده است؟ در هر صورت یک حکومت سازمانیافته و منظم و پر توان، چارهای ندارد جز اینکه تمام فعل و انفعالاتی را که در محیط کشور و قلمرو او واقع میشود، زیر نظر بگیرد، و حتی بود و نبود یک پرنده، یک مأمور عادی را از نظر دور ندارد، و این یک درس بزرگ است. ۳ - پانویس۴ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۲، ص۱۱۳، برگرفته از مقاله «وظایف حاکمان». ردههای این صفحه : حکومت | موضوعات قرآنی
|